نتایج جستجو برای عبارت :

فرار از زندان !

فصل ششم فرار از زندان در سال ۲۰۲۰ پخش نخواهد شد
ونتورت میلر ستاره‌ی سریال فرار از زندان (Prison Break) می‌گوید فصل ششم این سریال به این زودی‌ها و در سال ۲۰۲۰ پخش نخواهد شد. این سریال در اصل با پنج فصل و بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ از شبکه FOX پخش شده بود، تا اینکه در سال ۲۰۱۷ فصل پنجم آن ساخته و در ماه آوریل پخش شد.
دیشب خواب دیدم من و مایکل ( بازیگر نقش اول سریال فرار از زندان ) تو یک زندان گیر افتادیم و فرار میکنیم
اول از زندان زدیم بیرون چند تا نگهبان افتادن دنبالمون اونا رو پیچوندیم از یک راه دیگه رفتیم بعد یهو نور افکن ها روشن شدن نور انداختن رو ما طرف از بالا اسلحه گرفت سمت ما ،من گفتم مایکل کارمون تمومه ،مایکل گفت نه ،بعد نگهبان خواست تیراندازی کنه شلیک کرد ولی اسلحه خالی بود جلوتر مایکل خالیش کرده بود
بعد نفهمیدم چی شد بیدار شدم از خواب !!! خیلی خن
☑️ دانلود فیلم نقشه فرار 2 | Escape Plan 2 Hades
ژانر : اکشن، هیجان انگیزتاریخ انتشار : سال 2018زبان : دوبله فارسیمدت زمان : 01:33:37فرمت : MKVمحصول کشور آمریکاامتیاز : 3.8 از 10خلاصه داستان : در قسمت دوم فیلم نقشه فرار “ری برزیلین” متخصص فرار از زندان است. شغل وی آزمایش امنیت زندان ها در قالب زندانی می باشد. زنی با مراجعه به دفتر برزلین از اون درخواست آزمایش زندانی خصوصی را می کند. برزلین قبول می کند و توسط مسئولین زندان دستگیر شده و به زندان می رود و خیلی زود مت
 
دانلود سریال فرار از زندان با دوبله فارسی ، کیفیت عالی و حجم کم از سرور های هکس دانلود 
نام سریال : Prison Break – فرار از زندان | ژانر (موضوع) : اکشن ، جنایی ، درام ، هیجان انگیز
سالهای پخش : 2005-2009 | محصول : آمریکا | زبان : دو زبانه ( فارسی ، انگلیسی )
مدت زمان : 45 دقیقه | تعداد فصل ها : 5 | منتشر کننده : bia2film-personal-taste
[دارای امتیاز 8.5/10 از 358,989 رای در IMDB]
.
سازندگان : Paul Scheuring
بازیگران : Dominic Purcell, Wentworth Miller, Amaury Nolasco و…
.
خلاصه داستان : سریال فرار از زندان ، داس
زندان‌ها برای مجازات قانون‌شکنان و دور نگه‌داشتن مجرمان از دنیای خارج ساخته شده‌اند؛ اما آنچه واقعاً در آنجا اتفاق می‌افتد، بسته به روش‌های اجرا، از زندان به زندان متفاوت و بعضا بسیار وحشتناک است. درنگاهی به وحشتناک‌ترین زندان‌های جهان می‌اندازیم که اغلب به عنوان دروازه‌های جهنم توصیف شده‌اند. همراه ما باشید.

ادامه مطلب
واقعا اونی که بتونه از این خراب شده بره و این کار رو نکنه، قطعا از نظر روانی مشکل داره. کی حاضر میشه زندگیش رو توی زندان سپری بکنه؟ کی حاضر میشه زندگیش رو توی همچین شرایطی بسوزونه، وقتی حتی از خیلی چیزهای ساده و بدیهی محروم هست. اگه اندک سرمایه و اندوخته ای داشتم، الفرار. ولی چه کنم هر چی جمع کردم تبدیل به هیچ شد. تورم ارزش پول ملی رو قهوه ای کرد. اینها از برکات حاکم شدنِ ...
ما همه‌مان تنهاییم، نباید گول خورد. زندگی یک زندان است، زندان‌های گوناگون. ولی بعضی‌ها به دیوار زندان صورت می‌کشند و با آن خودشان را سرگرم می‌کنند، بعضی می‌خواهند فرار بکنند، دست‌شان را بیهوده زخم می‌کنند، و بعضی‌ها هم ماتم می‌گیرند. ولی اصل کار این است که باید خودمان را گول بزنیم، همیشه باید خودمان را گول بزنیم، ولی وقتی می‌آید که آدم از گول زدن خودش هم خسته می‌شود.[1]

[1] صادق هدایت، گجسته دژ، از مجموعۀ سه قطره خون.
باسلام بامطلبی از فیلم مسابقه مرگ درخدمتتون هستم.
مسابقه مرگ که جیسون استتهام هنرنمایی کرده است. مدیر زندان مسابقه ای بین تمام زندانی های خطرناک و قاتل ها ترتیب می دهند که جیسون استتهام نقش فرانکشتاین را بازی کرده و چهار مسابقه برنده شده و برد این مسابقه  باعث ازادی او از زندان می شود. یک نفر به اسم جو مسلسل در زندان به دنبال کشتن فرانکشتاین است
در روز مسابقه جو با فرانک همکاری می کنند تا از زندان فرار کنند.
 
#در-خانه بمانیم
 
 
سلام دوستان امروز مطلبی به دستم رسید که میخوام باهاتون در میون بذارم.
طرح بخشش زندان و اضافه خدمت سربازان غایب و فراری از ۲۶ بهمن ماه همزمان با «روز مادر» تا ۱۸ اسفند ماه «روز پدر» اجرایی می‌شود. بر اساس قوانین خدمت وظیفه فرار از خدمت، مجازات حبس دارد.
امسال از روز مادر تا روز پدر به سربازان فراری و غایبی که خود را به یگان یا به مجموعه دادسرای نظامی استان معرفی می‌کنند، این فرصت داده شده است تا بدون رفتن به زندان و تعیین مجازات حبس بتوانند ب
دوسه روزیه خونه خواهرم تبدیل شده به کارگاه خیاطی.لباس بیمارستانی می دوزن از اون یه بار مصرفا.از برش تا ..... بسته بندی.دیروز حدود ۴۰ تا دوختند.برای بیمارستان زندان میدوزن.
همه خواهر و برادرام جمع شدن اونجا کمک کنن. یاد خاطرات مامان میفتم که از زمان جنگ تعریف می کنه. اون روزا که تو خونه نون می پختن برای رزمنده ها.
 
داداشم میگه دارن یه بیمارستان موقت توی زندان درست میکنن. میگه اگه یه نفر کرونایی وارد زندان بشه توی زندان فاجعه اتفاق میفته. چند روزه
با سلام
دوست دارید در زندگی چه چیزهایی رو تجربه کنید؟ میتونید در نظرات یا در وبتون بنویسید.
من ...
1. زندان انفرادی رو تجربه کنم. (اسم زندان: زندان الکاتراز که تو دریاس یا اقیانوس)
2. نبرد با خرس در جنگل یا قطب
3. شکار نهنگ با نیزه در اقیانوس
4. سورتمه سواری و داشتن چند گرگ+ یه گرگ پیر
5. گلادیاتور بشم.
6. کارگری
# تا الان فقط مورد 6 رو موفق شدم.
یاعلی
زودتر از این ها باید شروع می کردم به فرارفرار از این دو گروه
فرار از این دو نوع نگاه
...
یکی آن ها که در گذشته ها گیر کرده اند و مغز آدم رو با خاطرات نه چندان واقعی از قهرمانی های خود در گذشته می خورند
و دوم آن ها که همش از رویاهایی در آینده می گویند، البته آینده ای که کسی دیگر برایشان بسازد
همانطور که می دانید ژانر روشی است برای دسته بندی مضمون یک اثر هنری؛ فیلم، بازی، داستان و …، هر اثر هنری می تواند دارای یک یا چند نوع ژانر مختص به خود باشد، بیشتر نظریات در باب ژانر ها از مفاهیم نقد ژانر ادبی وام گرفته شده است. هر ژانر به مجموعه‌ی ویژگی‌هایی اشاره دارد که دسته بندی اشکال گوناگون بیان هنری یا محصول فرهنگی را امکان‌پذیر می سازد.در اتاق فرار هم ژانرهای متنوعی وجود دارد که نوع ژانر بر ویژگی های بسیاری در فضای بازی تأثیرگذار است
 
بالأخره پس از سه ماه، ۵ فصل سریال «فرار از زندان» به پایان رسید :) پنج فصلی که برای ما همراه بود با جذابیت فرار، نگرانی دستگیری و غرق‌شدن در ماجراهای معمایی و هیجان‌انگیز...
جذاب‌ترین فصل این سریال از نظر من همان فصل اول است. در ابتدای داستان مایکل اسکافیلد برای رهانیدن برادرش، لینکلن بارز، از زندان و جلوگیری از اعدام ناحق او (با علم به اینکه برادرش بی‌گناه است) با جرمی ساختگی به زندان فاکس‌ریور، محل اسارت برادرش می‌رود. مایکل پیش از ر
امنترین مکان برای مخفی شدن مجرمین زندان است؛ پس اگر دیدید یک مجرم حرفه ای با یک جرم ساده به زندان افتاد باید یک علامت سوال در ذهن بوجود آید که شاید یک جرم بسیار سنگین انجام داده و مأمورین در بیرون از زندان دنبال او میگردند.
تایید شدن اثر انگشت در ذیل کاغذ دلیل بر تایید آن سند نیست؛ چون در حالت خواب، بیهوشی و ... میتوان به راحتی از دیگران اثر انگشت گرفت.
والسلام
طفا اگر حال روضه ندارید از خوندن این غزل صرف نظر کنید ...
مانده عبایی کنج زندان از تن تو
یوسف! چرا خونین شده پیراهن تو؟
از استخوانهای شکسته خوب پیداست
«میراث دار خون زهرا» بودن تو
این تازیانه با زبان بی زبانی
دارد خجالت از صبوری کردن تو
در چاه غم هستی اسیر، اما اسیر است
زندان و زندان بان آن بر دامن تو
دوری ز معصومه تو را دلتنگ کرده 
او هم به فکر جایگاه و مأمن تو
هرشب به امیدی که بابایش بیاید
یک دم نخوابیده به شوق دیدن تو
دوری دختر از پدر سخت است،
‏چند سال دیگه نوه های پوری حسینی و حسین فریدون و شبنم نعمت زاده و...
(خلاصه همه ی مفسدین اقتصادی که یکی یکی دارن مجازات میشن )
 
به « رئیسی » میگن آیت الله زندان!!!
دقیقا مثل جریان اعدام های منافقین سال های اول انقلاب که میگفتن آیت الله قتل عام !!!
❌به نظر شما با کسانیکه الان این دزدی ها و دستگیری ها رو می بینن ولی چند سال دیگه تهمت میزنن و میگن « آیت الله زندان » چکار باید کرد ؟!!!
* والا قبلنا که وارد ماه مبارک می‌شدیم، مثل باتلاق توش گیر میکردیم. هی دست و پا میزدیم و تلاش میکردیم و وقتی دیگه حس میکردیم اکسیژنی در کار نیست و کامل فرو رفتیم، هلال ماه رویت شده و جانی تازه در ما دمیده میشد. 
اما الان اوضاع فرق کرده. 
این هفت روز چنان مثل برق و باد گذشت که همه اش میشینم به فکر کردن و حساب کردن که این دقیقه های من به کجا پرواز کردن.
 
 ** قصه های جزیره، فرار از زندان، جومونگ، لیسانسه ها، مختار، دیوار به دیوار، یوسف پیامبر.
اینا
دانلود آهنگ این عشق شد زندان من
برای دانلود آهنگ بنازم من اون قد و بالاتو دو تا چشمای مست و گیراتو از محمد مهراد اینجا کلیک کنید
این عشق شد زندان من این درد شد♫درمان من رویای تو پایان ندارد♫قلبم بلند پرواز شد از چشم تو آغاز شد ترسی از این طوفان ندارد از دریا نترسانم که من در قلب تو جان
امروز چادرمو نمیده نماز بخونم. بهش میگم بده عزیزم بعدش بازی میکنیم باهممیگه نه نمیدم نمازت قضا میشه دیر میشه خب باشه بعدش گرسنه مون میشه غذا میخوریم دیگههه
شبا موقع خواب گیر میده که مامان بابا فرار از زندان میزاری، آخه من اون پسره که مایکله دوسش دارم
منم دوست دارم مایکل
سال ۱۳۴۶، یک زندان قدیمی در جنوب به دلیل مجاورت با فرودگاهِ در حال توسعهٔ شهر در حال تخلیه است. سرگرد نعمت جاهد، رئیس زندان، به همراه مأمورانش در حال انتقال زندانیان به زندان جدید هستند و قرار است خود سرگرد به همراه افرادش تا عصر از زندان بروند. سرهنگ مدبر که مافوق جاهد است به نزد او در زندان می‌رود و می‌گوید که جاهد ترفیع گرفته و قرار است جانشین خود او شود. جاهد که از شنیدن این خبر خوشحال است در طی یک تماس تلفنی متوجه می‌شود که یکی از زندانی
 چندته پیشوندی فعل گیلان ٚ گیلکی دل که «فرار» ٚ مفهۊم ٚ وأسه استفاده بۊنن:
درشؤؤن/ درشۊ(فارسی: دررفتن) جۊمله دل:➖ أمی همسئه وچه پۊلیس ٚ دس درشؤ.(=پسر همسایه‌مۊن از دست پلیس دررفت.)
 
ویرۋتن (بۊرۊتن)/ ویرۋج(فارسی: گریختن) جۊمله دل:➖ همسئه وچه تا پۊلیس' بئدئه ویرۋت .(=پسر همسایه تا پلیسؤ دید گریخت.)
 
جیویشتن/ جیویز(فارسی: فرار کردن) جۊمله دل:➖ زای بۊم ای‌وار مدرسه جا جیویشته بۊم!(=بچه بۊدم یه‌بار از مدرسه فرار کرده بۊدم.)
 
فؤشتن/ فؤز(فارسی: فرار [ع
 به این شهر کثیف و مزخرف نگاه می کنم و این آدم های بدبخت رو می بینم 
آدم هایی که حتی تو ذهن خودشون هم آزاد نیستند 
حتی جرئت ندارند پیش خودشون به چیز متفاوتی فکر کنند 
همیشه وحشت دارند که یه نفر داره بهشون نگاه می کنه , یه نفر زیر نظرشون گرفته....
این آدم ها اسیر زندان خودشون اند 
دور سرشون زنجیر های نامرئی پیچیده شده
تو این زندان نامرئی بدون اینکه متوجه باشند گیر افتادند 
برده هایی که حتی نمی دونند آزاد نیستند
به این شهر کثیف و مزخرف نگاه می کنم
فقط برای نور طلایی رنگی که از باریکه  بین ساختمان ها می گذرد زندگی می کنم. برای سایه درختی که مثل هزار دست هیولا روی زمین می افتد. برای نور ستاره ها، که هر شب درخشان تر می شوند. برای آسمان شب، که هرروز ابی تر می شود. برای ماه، که جایی، در سرزمینی بسیار دورتر از اینجا، روی سطح دریاچه ای تصویرش را تماشا می کند. 
دیگر نمی توانم برای خانه زندگی کنم. برای مادر و پدرم، برای دختر بچه ای که هنوز چیزی نمی داند، برای مدرسه، برای سرویس و چهار نفر دیگری که در
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنمدل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضاگاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر استسوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضاتیره روز من از شام  غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرانه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضامی کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارونمن دل خسته سر گشته و حیران چ
تلخم
امروز کتابخونه ملی بودم و اینترنت اونجا وصل شده بود. با س کمی حرف زدم و گویا نگران و دلتنگ بود کمی. تلخم برای این تبعیض، برای این قطره چکانی وصل کردن اینترنت، برای نفهم بودن ج‌ا که نمی‌فهمد مردم درد دارند که اعتراض می‌کنند. این مردم چیزی برای از دست دادن ندارند. حالا تو بیا ۱۰۰ نفر را بکش و ۱۰۰ها نفر را دستگیر کن. زندان با زندان فرقی دارد؟ ما همه در زندانیم، زندانی بزرگ، زندان ج‌اا.
آه که این وضع سامانی ندارد. این کشور وطن نمی‌شود. ناچار
 
10 سال است که مربی هستم. این همه سال سابقه نداشت مرکز تعطیل بشود. الان سه ماه بیشتر است که تعطیل هستیم. دلتنگی حس غالب این روزهای من است. دوری از بچه ها سخت است. 
 
نوشتن هم سخت شده. کرونا هیچ جایی را هم برای فرار نگذاشته. کاری کرده که اگر کسی هم بخواهی فرار کنی از خودت یکی نتوانی. تحمل کردن یک «خود» از خودراضی گاهی سخت تر از تحمل دیگران است. خیلی وقت ها دلت می خواهد خودت را هم بگذاری و فرار کنی اما فعلا نمیشود.
 
- تلویزیون دوباره (چندباره؟) داره "فرار از زندان" رو میده. داشتم به سارا تانکردی فکر میکردم. چه بهای سنگینی هم برای عشقش پرداخت کرد و آخرش هم بهش نرسید!... دلم سوخت... از یه همچین حسرتهای توأم با افسوس و اندوه خیلی میترسم...
- خندوانه های قبلی رو هم دارن میدن. بازم چند تا چیز تو چشمم میاد...
/ چقد رامبد جوان لاغرتر بود! :)
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
برای مشاوره تشریف آورده بود
در جواب تمام فرمایشاتش گفتم
اگر در حقت ظلم میکنند ،برای گرفتن حقت با تمام امکاناتی که داری تلاش کن...
فرار کردن کار انسانهای بز دل و ترسوست...
مرد و زن ندارد آنکه شخصیت و تربیت خانوادگی دارد 
فرار نمیکند
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و الغلبه
فعلا مثل خانواده ای که نمی خواهد بپذیرد عزیزش مرگ مغزی شده، سعی می کنم همچنان فرض کنم اینجا را می توانم نجات دهم.
دوست داشتم جای جدیدی برای نوشتن پیدا کنم. حرف جدیدی بزنم. آدم جدیدی باشم...
یک سال اخیر کن فیکون شده ام. پاییز 96 سعی کرد به زمینم بزند. ادای ایستادن را در آوردم اما پاییز 97 ضربه ی آخر را زد. دوست دارم فرار کنم. فقط بدوم. مثل فارست گامپ از خودم. یا مثل جاگوار(در فیلم "آخرالزمان") از دیگران. 
چرندیات فرار، دروغ محض است.
نفس به سینه‌ی عشاق که رسد، همه دوان دوان به سوی معشوق رهسپار خواهند شد. البته خدا داند که سیل دانشجویان رفته به بلاد کفر، فقط برای گرفتن نفس و بازگشت به معشوق است وگرنه برای همه ما واضح است که تمام این چرندیاتی که درباره‌ی فرار میگویند همه دروغ محض است.
ادامه مطلب
دراین جامعه ای که زندان ها پراست از متهمین و مجرمین هزاران پرونده مختلف عده ای هستند که زندان را زندگی برای خود قرار داده اند چراکه درخارج از زندان هیچ سرپناه و زندگی ندارند و همه چیزشان را ازدست داده اند و دیگر هیچ کار و سرمایه و زن و فرزندی برایشان نمانده است که درخارج به او دل ببندند و حتی شغلی هم ندارند و جایی هم به آنها شغلی نمیدهند چون اورا یک مجرم و متهم میدانند و وقتی این فرد مدت حبس خود را درزندان میگزراند و بعد از مدتی آزاد میشود وقتی
در آگاهی هیچ حدّی نیست. تمام حدها را ما خود برای خود تعیین می‌کنیم. ما از سر تنبلی آگاهی خود را در قالبی معیّن می‌ریزیم و برای حرکت نکردن حکم‌های معیّنی از جانب خود صادر می‌کنیم و به جهان بیرون نسبت می‌دهیم، سپس آن احکام خودساخته را از بیرون جدّی می‌گیریم و در درون در زندان خودساخته احساس امنیت و راحتی می‌کنیم. چرا که در زندان بودن آسان است. زندانی وهم حرکت دارد، وهم آزادی دارد، وهم وصل دارد و در وهم زنده است. حال آنکه زندان، زندانبان، زند
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم:
١. بیمارستان٢. زندان٣. قبرستان
•  در بیمارستان می‌فهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.•  در زندان می‌بینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.•  در قبرستان درمی‌یابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد. 
زمینی که امروز روی آن قدم می‌زنیم فردا سقف‌مان خواهد بود.پس چه بهتر که برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم ...
این دایره زندان است، هم قفل شکن هم درزین پنجره بیرون شو، این قصّه به پایان بر زین دانش انسانی جز وهم چه حاصل شدآن دانش بی‌آخر در روح به جا آور بیمار و ملولی باز، در حال نزولی بازبرخیز ز مشت گل، این سایه‌ی خاکستر راحت شو ز فرسایش، این خانه‌ی آلایشسامان تو این جا نیست، پرواز کن از بستر این لحظه چو وابینی هیچ از تو نیاید کارکار از تو نباشد هیچ، بی‌کار شو راهی بر ای یار دو جام آور تا شاد شوم زین هیچصد خاطر ظلمانی هم پاک شود از سر یک آن به رها د
نام کتاب: ورق پاره های زندان
نویسنده: بزرگ علوی (۱۲۸۳ - ۱۳۷۵)
ناشر: انتشارات آذر
نوبت و تاریخ چاپ: احتمالا چاپ اول ،۱۳۷۸، تهران
تعداد صفحات: ۱۶۰ صفحه
اندازه صفحات: ۲۲×۱۵
عکس: ندارد
شابک:   ۹۶۴۹۰۶۶۶۵۹ |   ISBN: 964-90666-5-9
* محل نگهداری کتاب: کتابخانه‌ی هلال احمر شهر بیجار
* تاریخ مطالعه: مطالعه‌ی اول از تاریخ چهارشنبه ۱۳۹۸/۰۴/۱۹ (۱۰:۱۵) ( به جای علی جعفرزاده) تا پنج شنبه ۹۸/۰۴/۲۰ (۲۰:۳۳) 
* محل مطالعه: اتاق کشیک هلال احمر
* معرفی و بررسی کتاب:
این کتاب، خاطر
 
این روزها فقط عکس نمکی در خبرها موجود است
 
بقیه وزیرها کجایند؟
 
ظریف کجاست؟
 
رحمانی کجاست؟
 
غلامی کجاست؟
 
اگه فرار کردند اعلام بشه که بدونیم فرار کردند.
 
مثل روزنامه ها می نوشتند شاه فرار کرد
 
این دفعه بنویسند:
 
ظریف فرار کرد ... رحمانی فرار کرد ...
 
غلامی فرار کرد ... سلطانی فرار کرد ...
اگر از بازی های کلماتی تکراری خسته شدین پس این بازی همونی که می خوایین.
این بازی از تلفیق چندین بازی وسبک درست شده است و تجربه جدید و دلچسبی رو برای شما به نمایش میگذارد.
 
فقط نمیشه یک نگاهی انداخت ؟؟ صبر کنید و بیایید ببینیم که چه اتفاقی برای این مرد افتاده !
 
لینک دانلود بازی از کافه بازار:
https://cafebazaar.ir/app/com.ironwing.wordsstory
 
داستان:
این بازی کلماتی در مورد فرار مردی از زندان است. او هرگز امیدش را از دست نمیدهد و قصد دارد خود را نجات دهد. استقامت، ر
دانلود زیرنویس فارسی فیلم Avengement 2019 - یک مجرم رده پایین هنگامی که به عنوان مرخصی از زندان آزاد می‌شود، از دست نگهبانان خود فرار می‌کند و به قصد انتقام نزد افرادی می‌رود که او را به یک قاتل بی‌احساس تبدیل کردند و…
ادامه مطلب
#پله_فرار ضوابط و مقررات شهرسازی
به منظور حفظ شرایط ایمنی ساکنین ساختمان ها در مواقع اضطراری مانند آتش سوزی و غیره لازم است ساختمان هایی که ارتفاع آن از کف زمین به شش طبقه و بالاتر برسد جدا از پله اصلی پله دیگری به صورت باز جهت خروج اضطراری پیش بینی شود و یا پله اصلی به شکلی که شرایط و ایمنی پله فرار را دارا باشد طراحی گردد.
مساحت پله فرار جز تراکم ساختمان منظور نمی گردد.
در ساختمان 6 طبقه که مساحت هر طبقه حداکثر 300 متر مربع و در هر طبقه حداکثر د
سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس:
طرحی در کارگروه این کمیسیون تصویب شده است که به موجب آن مردانی که توانایی پرداخت مهریه را ندارند حتی برای مهریه یک سکه هم به زندان نمی‌روند. /ایسنا
دوشنبه ، ۱۳ بان ۹۸@IrNews_24
[عکس 640×329]
مشاهده مطلب در کانال
من می ترسم.
من از زلزله می ترسم.
نه از زلزله ی نیمه شبی که در تقلای بیهوده به خواب رفتنم انبوهی از بتن و آجر و آهن بر سرم فرو بریزاند و خواب عمیقی را که چشم هایم مدت هاست حسرتش را دارند برایشان به ارمغان بیاورد.
می ترسم از زلزله ای که زیر و رو می کندم و چشم در چشم می کندم با منی که مدت هاست فرار می کنم از او
"اذا زلزلت الازض زلزالها
و اخرجت الارض اثقالها..."
می ترسم از رازها که نهفته بود در دل
"یوم تبلی السرائر..."
و آن زمان من تو را نخواهم داشت
"یوم
 
به من اطلاع داده شد که برخی، در زندانِ درجه داران شرابخواری می کند . در این زندان و زندان قبلی دیدم که کسانی «بنگ» را به عنوان مواد مخدر استعمال می کنند؛ زندانیان می چرخند و بنگ می کشند و در حالتی شبیه به اغما، هذیان می گویند.
 
یک جوان سالم وقتی وارد این زندان ها می شد، به ناچار فاسد می گردید چون بیشتر به یک گنداب متعفن شبیه بود و هر کس - به جز کسانی که خدا به آنها رحم کرده باشد - در آن می افتاد، به گند و فساد آن دچار می شد. تازه اینجا به عنوان زند
 
    سال ۱۳۴۶، یک زندان قدیمی در تهران به دلیل مجاورت با فرودگاهِ در حال توسعهٔ شهر در حال تخلیه است. سرگرد نعمت جاهد، رئیس زندان، به همراه مأمورانش در حال انتقال زندانیان به زندان جدید هستند
و قرار است خود سرگرد به همراه افرادش تا عصر از زندان بروند. سرهنگ مدبر که مافوق جاهد است به نزد او در زندان می‌رود و می‌گوید که جاهد ترفیع گرفته و قرار است جانشین خود او شود. جاهد که از شنیدن این خبر خوشحال است در طی یک تماس تلفنی متوجه می‌شود که یکی از
ساعت راهمیشه روی ساعت دوازده ظهرتنظیم مینمودکه بگویداکنون زمان مصاحبه باگزارشگران هست.بیشترروزدرحال توئیت زدن درتوئیترونگاه به همه چیزازدورداشت.یکبارنرفته بودعیددیدنی همواره ترس ازجاسوس هانمیگذاشت درست انتخاب کند.اینکه تلفن اوشنودشودوهمه باهمدیگردرسرقت اطلاعات مسابقه داشتنداوراآزارمیداد.اینکه درحریم خصوصی اوشنودی باشدودوربینی باشدکه به سرعت معنی وجلوه بدی ازرفتاراورابه دنیامخابره کندناراحتی معده وسرطان معده اوراشدیدترمیکرد
توو اتاق روبرویی‌مون یه پسره ست که دیروز از صبح تا ساعت ۵ سیزده بار بهش سلام کردم! فرض کن ۱۱ ماهه داریم همدیگه رو می‌بینیم و من ۱۱ ماهه منتظرم یه راه ارتباطی باهام بگیره و بگه اسمت چیه؟ چی می‌خونی؟ بچه کجایی؟ و یا اینکه اصلا یه بار به جای "سلام" بگه "سلام. چطوری؟"تنها کسی که باهاش هم‌صحبت نشدم. راستش منتظر بودم ببینم بالاخره کِی پیش‌قدم می‌شه. ولی خب انگار فازش سنگین‌تر از ایناست. حس می‌کنم مثل ربات‌ها کد نوشتن براش. حتی چندبار امتحانش کرد
خلاصه فیلم
سال
۱۳۴۷، یک زندان قدیمی در جنوب ایران به دلیل مجاورت با فرودگاهِ در حال
توسعه ی شهر در حال تخلیه است. سرگرد نعمت جاهد، رئیس زندان به همراه
مامورانش در حال انتقال زندانیان به زندان جدیدند...

بازیگران
نوید محمدزاده ، پریناز ایزدیار ، مانی حقیقی ، ستاره پسیانی ، حبیب رضایی ، آتیلا پسیانی

برای دانلود فیلم سرخ پوست کلیک کنید
انشا درباره عاقبت فرار از مدرسه صفحه 81 پایه نهم
انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه انشا درباره عاقبت فرار از مدرسه انشا درباره ی عاقبت فرار از مدرسه انشا کوتاه در مورد عاقبت فرار از مدرسه انشا عاقبت فرار از مدرسه انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه در قالب خاطره انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه طنز انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم انشا درمورد عاقبت فرار از مدرسه با قالب داستان انشای عاقبت فرار از مدرسه
 
دیروز با بابام نشسته بودم و صحبت ا
فرار مالیاتی ، موضوعی است که نه تنها در ایران، بلکه در کشورهای پیشرفته نیز دارای اهمیت و محل بحث و چاره‌اندیشی است. فرار از مالیات همیشه و همه جا موضوع مهمی برای مؤدیان بوده است.
 
از این رو، در سایر کشورها با توجه به سیستم‌های اطلاعاتی پیشرفته و تدوین مقررات بازدارنده،سعی در کاهش آن کرده‌اند. فرهنگ‌سازی مالیاتی نه تنها در زمینه مالیات بر ارزش‌افزوده، بلکه در سایر منابع مالیاتی، ضروری و بااهمیت است.
فرار مالیاتی معمولاً آسان‌تر از فعال
این عکس را امشب، در اولین روز آغاز تبلیغات مجلس در میدان اطلسی #یزد گرفتم. تصویری از ضجه‌ی مردمی زجر دیده. از آن خط کج و معوج مشخص است نویسنده از کدام طبقه اجتماعی است. کسی که این ضجه را با جانش نوشته. حس نوشته‌ای را میدهد که یک زندانی با خون خویش بر دیوار زندان نوشته باشد. جای چنگ زدن‌های این جسم نیمه‌جان کنار نوشته خویش بر این دیوار زندان پیداست. چقدر همین عبارت حرف دارد. او از همه بریده. برایش هیچ کس مهم نیست. هیچ آرمانی نمیخواهد. او میگوید:
انگار اینجا سحرای محشر است . وقتی که نزدیکانم از من فرار می کنند . نگاهشان از من فرار می کند ، فکرشان از من فرار می کند ، دلشان از من فرار می کند ... انیجاست که می فهمم تنهایی نه شاخ دارد و نه دم ... با همیم اما تنهاییم ... وای اگر " همان یک نفر " هم تنهایم بگذارد ...
+ ای خم ابروان تو ، غروب آسمان من / 
ای که به چشم خیس تو ، سیل برد جهان من / 
ای که چو برق چشم تو ، یک نفس از نگاه من / 
جدا شود ، کور شود ، چراغ دیدگان من ...
++ بعد از کلی صحبت فهمیدم لائیک شده ! یکی د
دیشب سرِ کلاس فلسفه حرف هایی زده شد که اضطرابم برای حرف زدن و نوشتن را بیشتر میکند.اینکه با چند جلسه کلاس رفتن و چند تا حرف شنیدن میتونم بشینم اینور و اونور از چیزهای مختلف حرف بزنم و خودم را بزرگ نشان دهم.اینکه فقط جوری رفتار کنم انگار فرهیخته هستم و نگذارم که بقیه بدانند تا چه اندازه تو خالی ام.خودم این آفت را حس کرده بودم.وقتی چند جا رفتم و حرف هایی که از فتح زاده شنیده بودم به آن ها گفتم و احساس بزرگی کردم.چه حماقتی.در حقیقت هیچ چیز نیستم.
 
می‌گویند پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود.همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بود.وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها هم بسته است.وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد!.خودش را به سینه‌ی پدر چسباند..شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است به سوی خدا فرار کنید. ففِرُّوا إلی
یک منبع اگاه درسازمان زندانها اعلام کرد:حسین فریدون در زندان حاضر و در حال گذراندن دوران محکومیتش است.
این در حالی است که امروز خبر مرخصی رفتن این متهم منتشر شده است. اسماعیلی سخنگوی قوه قضائیه، در پاسخ به سئوال خبرنگار فارس  مبنی بر آخرین وضعیت پرونده «حسین فریدون»، گفت: در رابطه با آقای حسین فریدون دادگاه تجدید نظر تصمیم گرفته و رای نهایی خود را صادر کرده است. 
وی ادامه داد: در مورد آقای «حسین فریدون»، هفت سال حبسی را که دادگاه بدوی تعیین
نمیدونم این منها چی میگه ؟ دست بکشم توی موهای سرت ؟ آدم وحشت میکنه ؟ دو نفر که تازه با هم آشنا شده اند و هیچ چیزی در مورد هم نمیدونند چرا باید چنین چیزی بهم بگند ... یاد اون دو مورد آقای همجنس باز منو میندازنند که یه مدت مجبور شدم برای فرار از دست شون خط م بیشتر مواقع از دسترس خارج باشه
به نام انکه هستی نام از او یافت 
فلک جنبش زمین آرام ازو یافت
یادگیری علم و دانش و بهره گیری از لحظات طلایی عمر شیرین انسان در این راه همچنین تفریح و ورزش می تواند یکی از بهترین سرمایه های زندگی باشد چون میگویند در لحظه زندگی کنید؟! من که دانش آموزی بیش نیستم جمله ساده گفتم که معنی فرار کردن در ذهن انسان ها همچون فرار کردن دزد از پلیس در ذهن کودکان می ماند ولی کجاست آن کسی که کلمه فرار را در ذهنش انسانی ببیند که از دیو نادانی فرار میکند. 
به امید
مولوی:
«راست می‌گوید همه نسبت به حقّ نیک است و به کمال است؛ امّا نسبت به ما نى. زنا و پاکى و بى‏نمازى و نماز و کفر و اسلام و شرک و توحید، جمله به حقّ نیک است؛ امّا نسبت به ما زنى‏ و دزدى و کفر و شرک بد است و توحید و نماز و خیرات نسبت به ما نیک است؛ امّا نسبت به حقّ جمله نیک است. چنان‌که پادشاهى در ملک او زندان و دار و خلعت و مال و املاک و حشم و سور و شادى و طبل و علم باشد؛ امّا نسبت به پادشاه جمله نیک است، چنان‏که خلعت، کمالِ ملک اوست و دار و کشتن و
خیر است!!!
✅ داستان از این قرار است که:
پادشاهی وزیری داشت که هر اتفاقی می افتاد می گفت: خیراست!!
روزی دست پادشاه در سنگلاخها گیرکرد و مجبور شدند انگشتش را قطع کنند، وزیر در صحنه حاضر بود و گفت: خیراست!
پادشاه ازدرد به خود میپیچید، از رفتار وزیر عصبانی شد، اورا به زندان انداخت..
❇️ یکسال بعد پادشاه که برای شکار به کوه رفته بود، در دام قبیله ای گرفتارشد که بنا بر اعتقادات خود، هرسال ۱نفر را که دینش با آنها مخالف بود، سر میبرند و لازمه اعدام آن شخ
معرفی کتاب «رهایی از زندان ذهن»
 

شما در این کتاب، یاد می گیرید، از چشم اندازی دور به مشاهدۀ ذهن تان بنشینید.وقتی دست از اعتقاد به افکارتان بر می دارید، افکارتان تسلیم می شوند و ذهن تان به احساس آرامش و امنیت بیشتری دست می یابد. در بخش اول کتاب یاد می گیرید چه طور افکارتان را بشناسید و آن ها را مشاهده کنید و چگونه فکرتان را تغییر دهید.در بخش دوم کتاب، به نقش و تأثیر این افکار در زندگیتان پی می برید. وقتی فریب افکارتان را نمی خورید و آن ها را به
توروزای تلخ زندان گاهی دل میمیره از درد
روزائی هست که یه فکری نفسو میگیره ازمرد
اونکه توزندان اسیره گاهی دوست داره بمیره
یادزندگیش میفته بدجوری دلش میگیره
تو روزای تلخ زندان خدابهترین رفیقه
هرتکه چوب یه امیده واسه اونکس که غریقه
تو روزای تلخ زندان دل ورم میکنه از غم
گاهی بایه فکر موذی بخدا میترکه آدم
توسرش هزارو یک فکرتودلش هزارتا درده
اونجابین فکر و قلبها روز و شب جنگ و نبرده
دل میگه اینجوریا نیست فکرمیگه چه خوش خیالی
کی میدونه این که گفت
دیده مکر آدمی را تا عدم شیطان گریخت،
در نبرد خودستایی ننگ از میدان گریخت.
تاب و تب از من برفت و هم طبیب از من گریخت،
درد آمد یک زمان و از تنم درمان گریخت.
کم شود روزی ز عمرم، کم نگردد غصه ام،
سنٌ من بالا برفت و عمر من پایان گریخت.
بخت بگریزد ز ما و صبر بگریزد ز دل،
اشک حسرت با الم از دیده گریان گریخت.
گر شود عریان درختی، سایه بگریزد ز او،
گه حیا هم از خجالت از تن عریان گریخت.
تا به کی جان را نگه داریم در زندان تن،
جان که یک آزاده بود، آخر از این زندان
بنای
زندان اسنکندر یا مدرسه ضیائیه یکی از بناهای تاریخی شهر یزد محسوب می شود. از
قدمت دقیق زندان اسکندر اطلاعات درستی در دست نیست اما برخی معتقدند بنای زندان
اسکندر مدرسه ای بوده با قدمتی قریب به هشت قرن که درسال 631 هجری قمری توسط ضیاء
الدین حسین رضی بنا نهاده شده و محلی برای تدریس ، میزبانی مجالس بحث و بررسی
علمابوده است. بسیاری از کارشناسان فرضیه زندان بودن این بنا را رد می کنند
ومعتقدند که در گذشته به عنوان مدرسه ، آرامگاه و یا مسجد از آن ا
فردا باید برم سر کلاس 
تمرینامو انجام ندادم 
ینی نشد 
سر کار بودم 
الانم خونمون پره ادمه و اصلا ارامش ندارم و از طرفیم کار دیروز انقد سنگین بود ک اصن نمیتونم پشت سیستم بشینم 
نمیدونم برم سر کلاس یا نرم 
و همه این فکرا داره منو دیوانه میکنه 
نمیدونم چیکار کنم 
دلم میخواد فقط فرار کنم 
از همه چی 
بنی آدم ابزار یکدیگرند،گهی پیچ ومهره گهی واشرند
 
یکی تازیانه یکی نیش ماریکی قفل زندان،یکی چوب دار 
 
یکی دیگران را کند نردبان،یکی میکشد بار نامردمان
 
یکی اره شد، نان مردم بردیکی تیغ شد ، خون مردم خورد 
 
یکی چون کلنگ و یکی همچو بیل یکی ریش و پشم و یکی بی سبیل 
 
یکی چون قلم خون دل می خوردیکی خنجر است و شکم می درد 
 
خلاصه پرازنفرت وکین واندوه و آزنه رحم و نه مهر و نه لطف و نه نازهمه پر کلک ، پر ریا حقه باز!
 
چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها
نرده های محافظ آهنی دیوارها به جهت امنیت بیشتر
اگر به حفاظ گرداگرد زندان ها دقت کرده باشید، از نرده هایی روی دیوارهای زندان ها استفاده می کنند
که عبور از روی آن ها برای هر یک از زندانیان امری دور از ذهن و قریب به محال تلقی گردد.
این نرده آهنی دیوار و برنده به گونه ای ساخته شده اند
که به هیچ عنوان جایی برای قرارگیری محل دست و پای زندانیان برای فرار از زندان وجود نداشته باشد
و آن ها نتوانند به راحتی از روی دیوارها و حفاظ های روی آن به راحتی عبور
خلاصه داستان: همسر دکتر ریچارد کمبل (هریسون فورد) توسط مردی که یک دست مصنوعی دارد به قتل می‌رسد. دکتر مورد سوءظن قرار می‌گیرد و بر اساس قرائن و شواهد به اتهام قتل همسرش به اعدام محکوم می‌شود. در هنگام انتقال او با چند محکوم به یک زندان دیگر موفق به فرار می‌شود. او ظاهر خود را تغییر می‌دهد و در قسمت توانبخشی بیمارستان به مطالعه پرونده بیماران معلول می‌پردازد در حالیکه ...

ادامه مطلب
روایت‌های متفاوتی از آهنگ به‌زندان صبا هست. ولی من دوست دارم باور کنم روزی‌روزگاری ابوالحسن خان صبا، از کنار زندان قصر می‌گذشته، در راه دسته‌ای از زندانیان را می‌بیند که در ردیفی به سمت زندان می‌رفته‌اند. احتمالاً چند نگهبان هم پیشاپیش‌ آنها در حرکت بوده‌اند. تا اینجا همه چیز عادی بوده. امّا از قضا یکی از زندانی‌ها آوازی به زبان لری می‌خوانده. آوازی که هوش از سر ابوالحسن خان صبا می‌برد. همین می‌شود که پسر ابوالقاسم کمال‌السلطنه، و
خلاصی از زندان ( بسیار مجرب )
 
این دستورات برای کسانی است که به ناحق زندان افتاده اند و راه خلاصی ندارند و به درد انسانهای خلافکار نمیخورد این دستورات بارها تجربه شده است و نتایج عالی داده اند 
 
دستور اول :
 
این دستور بارها تجربه شده است و نتایج آن قطع می باشد کافیست صد هزار مرتبه این ذکر به نیت خلاصی از زندان گفته شود 
( سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ) سوره انبیاء‌ آیه ۸۷
 
نکته : 
این دستور ساعت اجرای خاصی ندارد و ضمنا نیازی
میخواهم فرار کنم. از محیط تنگ این حصار. حصاری که مرا نگه میدارد. از دویدن در دشت عشق. از پریدن و شیرچه زدن در دریای زلال ماجرا‌ها با تو. از یخ زدن در سرمای زمستان در کوه‌های پر برف.
از شنیدن خنده‌هایت.
آخ که شنیدن خنده‌های تو زیبا است. آخ که دلم میسوزه و اشک و خون دلم هیزمش می‌شود و میسوزد و میسوزد. آخ از زمان. آخ از رویای کودکی. آخ از فکر فرصت هایی که در دلم خواهند آمد ولی در حقیقت نه.

 از شرار دوریت سوزان شدمدر کویر غربتم عطشان شدم
باد سرد بیکسی بر دل وزید چون درخت بید در طوفان شدم
قطره های غم ز چشمم میچکد از هجوم قطره ها، باران شدم
بی تو روز من نبیند رنگ خوش در حصار سایه ها پنهان شدم
شب کشیده روی ماهش میله ای غصه دار ماه در زندان شدم
بیقرار و ناشکیبم روز و شبمبتلای درد بی درمان شدم
#مریم_حاج_علیان
راستش را بخواهید فرار می‌کنم. از خودم فرار می‌کنم. از نوشتن فرار می‌کنم. از روبرو شدن با دیگران فرار می‌کنم. از انجام دادن کارهایم فرار می‌کنم. پشت گوش می‌اندازم‌شان. اعصابم خط خطی شده. حوصله‌ی هیچ‌کس را ندارم. دلم اتاقم را می‌خواهد. دلم سکوت مطلق می‌خواهد. دلم تنها ماندن برای ساعت‌های طولانی می‌خواهد. همان‌طور که قبل از این هر روز تجربه‌اش می‌کردم. نمی‌دانم از دست این همه جمعیت به کجا فرار کنم. نمی‌دانم کجا بروم که کسی حرف نزند. کجا
در نیمه نخست سال جاری زمزمه هایی مبنی بر کاهش سقف ۱۱۰ سکه مهریه برای جلب به گوش می رسید که این تعداد به ۵۵ کاهش یابد. ولی تاکنون هیچ گونه تصویبی در مجلس دو این خصوص نبوده است. بنابراین قانون جدید مهریه در سال ۹۷ وجود نداشته است و همان رویه سابق از سال ۹۱ پابرجاست. و آنچه گفته می شود حکم جلب مهریه برداشته شد، اشتباه است . نپرداختن اقساط مهریه تا ۱۱۰که یا معادل ریالی آن مشمول حکم جلب خواهد بود. بهتر است مطلب – اعسار از پرداخت مهریه – را به دقت م
سال انتشار »2005

ژانر »
اکشن
جنایی
درام
رازآلود
هیجان انگیز

محصول »ایالات متحده

زبان »انگلیسی

زمان »44 دقیقه
امتیاز »8.4 از ۱۰
کیفیت »
کیفیت بالا

1080 720
کارگردان »



نویسنده »

Paul Scheuring

بازیگران »

Dominic Purcell
Wentworth Miller
Robert Knepper
Amaury Nolasco



داستان این مجموعهٔ تلویزیونی در مورد دو
 
سه روز پس از بازداشت، یکی از افسران زندان آمد و گفت: فردا آزاد می شوید. از این خبر تعجب کردم و به خودم گفتم: شاید یکی از دوستان نزد فردی که با رژیم مرتبط است، برای آزادی من وساطت کرده است. در حالی که به این موضوع فکر می کردم، به قرآن تفال زدم و این آیه کریمه آمد: «فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ» [یس: 50؛ آنگاه نه توانایى وصیتى دارند و نه مى‏ توانند به سوى کسان خود برگردند].
روز بعد و روزهای بعد فرا رسید ولی م
 
در شانزده سال که با نخستین زندانی شدنم آغاز شد و با بیرون آمدن از تبعیدگاه در جریان انقلاب اسلامی پایان یافت، روحانیون به صورت گسترده ای بازداشت شدند. تعداد روحانیون بازداشتی در این مدت - به نسبت - از تعداد بازداشتی های هر یک از گروه های سیاسیِ دانشگاهی یا بازاری بیشتر بود. حتی گاهی تعداد آنها از تعداد بازداشتی های سیاسی کل گروه ها بیشتر می شد.
 
همچنین مجموع زمانی که در سال های یاد شده در زندان گذراندم، کمی بیش از دو سال می شود. اما این زمان
 
ترجمه کتاب الاسلام و مشکلات الحضارة سید قطب را در همین زندان شروع کردم. بیشتر کتاب را ترجمه کردم؛ اما حالت دلتنگی و ناراحتی ناشی از ماندن طولانی در سلولی کوچک و تاریک که حالت یکنواختی و تکرار بر آن حاکم بود، مانع از آن شد که کار ترجمه را به اتمام برسانم و مقدمه را بنویسم. این کار به صورت ناقص باقی ماند تا اینکه در اثنای چهارمین زندان، آن را تکمیل کردم. لذا کار کتاب در یک زندان آغاز شد و در زندانی دیگر به پایان رسید.
 
یادداشت هایی که در این زند
خواب دیدم شب جشن ازدواجشه ولی چون‌طرف رو دوس نداره داره با یکی دیگه‌فرار میکنه:/
نقش من چی بود؟ از اول تا اخر دنبالش میدویدم که قانعش کنم بلکه برگرده و فرار نکنه. حرفشو بزنه و بجنگه!
چرا تو خوابم استرس دارم‌من؟ ینی واسه خودم غم و غصه تولید میکنم همینجوری! چقد تو خواب حرص خوردم و فک زدم واسشون تا خود فرودگاه!
+ و آدم دلش که بگیرد دردش را به کدام پنجره بگوید که دهانش پیش هر غریبه ای باز نشود؟
خواب دیدم شب جشن ازدواجشه ولی چون‌طرف رو دوس نداره داره با یکی دیگه‌فرار میکنه:/
نقش من چی بود؟ از اول تا اخر دنبالش میدویدم که قانعش کنم بلکه برگرده و فرار نکنه. حرفشو بزنه و بجنگه!
چرا تو خوابم استرس دارم‌من؟ ینی واسه خودم غم و غصه تولید میکنم همینجوری! چقد تو خواب حرص خوردم و فک زدم واسشون تا خود فرودگاه!
+ و آدم دلش که بگیرد دردش را به کدام پنجره بگوید که دهانش پیش هر غریبه ای باز نشود؟
کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم  درس ۶ صفحه ۸۱ با موضوع عاقبت فرار از مدرسه
انشا با موضوع عاقبت فرار از مدرسه
در دوران مدرسه ام به یاد دارم زمانی که در کلاس نهم درس می خواندیم یک روز آن سه درس سخت را در یک روز و در سه زنگ داشتیم که آن درس ها شامل علوم ، زبان انگلیسی و سخت ترین آن ها ریاضی می شدند .
در آن روز پس از گذشت زنگ اول که درس علوم داشتیم نوبت به زنگ ریاضی رسید و قرار بود که از ما امتحان گرفته شود و نیز زنگ بعد از آن هم املای زبان انگلیسی داشت
امام صادق ع میفرمود مومن از چهار چیز با یکی از انها برکنار نیست  1 مومنی که براو حسد بردو این از همه سختر است 2 منافقی که ازاو  دنبال گبری کند  دشمنی که بجنگ  اوبرخیزد  شیطانیکه گمراهش کند  امام صادق ع فرمود همانا خدای عزوجل دوستش را در دنیا هدف تیر دشمنش قرار داده باو فرمود صبرکن که خدا بزودی برابت گشابشی دخد انگاه ساعتی سکوت نمود و سپس رو بان مرد کرد و فرمود بمن بگو زندان کوفه  چگونه است  عرضکردم تنگ و متعفن است و زندانیان در بدترین حالند حض
 
فراموش نمی کنم که همان شب [آزادی از زندان] پس از بازگشت به منزل، برای تشرف به زیارت حضرت رضا علیه السلام و نماز در مسجد گوهر شاد، به حرم رفتم. دیر وقت بود و صحن تقریبا خالی بود؛ اما از دور دو تن از دوستان و همدرس های خود را دیدم که با یکی از آنها علقه خاصی دارم و قیافه ما نیز آن چنان شبیه به هم است که اگر کسی ما را نشناسد، گمان می برد با هم برادرم. از این تصادف، بسیار خوشحال شدم؛ زیرا انتظار نداشتم کسی را در آنجا ببینم. با شوق دیدار چهره هایی که زن
B.O.B.'s Big Break 2009,BluRay,انیمیشن زبان اصلی,دانلود B.O.B.'s Big Break,دانلود B.O.B.'s Big Break 2009 720p,دانلود انیمیشن B.O.B.'s Big Break 2009,دانلود انیمیشن B.O.B.'s Big Break با کیفیت 1080p,دانلود انیمیشن کوتاه,دانلود رایگان انیمیشن با دوبله فارسی,دانلود زیرنویس فارسی,دانلود کارتون فرار بزرگ باب,دانلود مستقیم انیمیشن B.O.B.'s Big Break 2009,فرار بزرگ باب,کیفیت بلوری,
ادامه مطلب
برای آدما زندان نسازیم  !!
به اسم دوست داشتن بال پریدن کسی رو نچینیم...
دستبند نزنیم به دستایی که می خوان رویاهاشون رو به دست بیارن..
آدما رو پشت دیوارای بلند شرط و شروط ها، شاید و اما و اگر ها، باید و نبایدامون حبس نکنیم...
آدما رو زندانی اصول و تعریف های خودمون نکنیم، اونقدر که ترس از عکس العمل و قضاوتامون باعث شه هیچ وقت خود واقعیشون نباشن...
به اسم خیر خواهی پای هیچ کسی رو زنجیر نکنیم تو راهی که خودش هیچ علاقه ای به ادامه دادنش نداره...
هر آدمی ب
ده سال پیش سریالی دیدم به نام فرار از زندان که بعد ها هم مثل اینکه آن را تلویزیون ایران بازپخش کرد.
سارا تانکردی امروز برایم جذاب تر استآنجایی که مایکل اسکافیلد از او درخواست می کند تا برای فرار، درب اتاق معاینه را باز بگذارد.او مجبور است بین عشق به یک زندانی و آزادی مشروطش انتخاب کند. و سارا به چالش کشیده می شود.یک صحنه سارا توی ماشین نشسته و مبهوت است و گریه می کند. ..باز گذاشتن درب برای سارا یعنی پذیرشِ دعوت عشق. دیگر مطرح نیست که به این عشق
در نصف جهان دگر آبی نیست، آن حوض وسط نقش جهان آبرنگ است، این دوچرخه‌ها که می‌بینی تک جنسیتیست، همه‌اش نیرنگ است‌. ما را مثل رفیقان نیمه راه روی سرمان نریخته‌اند، بیرون از خانه به زندان نبرده‌اند، روی صورتمان اسید ریخته‌اند، در خانه‌ی خویش به زندان برده‌اند. سهم عده‌ای آقا، خان زاده پست‌های مادام‌العمر شد، سهم ما خانم‌زاده‌ها دردهای مادام‌العمر شد. دنیا به ما روی خوش نشان نداد، ما نیز زین پس به دنیا روی خوش نشان نمی‌دهیم. آن که گفت
سه شنبه ها را دوست دارم حتی با وجود کرونا حتی با وجود قرنطینه این روزهای تلخ :((
امروز باید راهی پیدا کنم برای فرار از این زندان :(
زندان قرنطینه بودن خیلی آزار دهنده است !!
من عاشق پیاده روی تو روزهای سه شنبه ام خدایا چه جور دلت اومد این ویروس ۵ گرمی رو
آزاد و رها بزاری تو دل خیابون ها و کوچه ها و طبیعت مون بعد اونوقت ما باید بخاطر همین ویروس
۵ گرمی یا ۶ گرمی خونه نشین بشیم اونم نه یکی دو روز دوماه رنگ بیرون و کوچه هامون رو نبینیم!

خسته شدم خدا !!
خ
فیلم سینمایی نقشه فرار 3 ایستگاه شیطان Escape Plan 3 The Extractors
امتیاز :  4.4/10ژانر : اکشن | هیجان انگیزنوع فیلم‌ : سینماییمحصول : آمریکاکارگردان : جان هرزفیلدستارگان : سیلوستر استالونه، دیوید باتیستا ، فیفتی سنت ، جیمی کینگ ، داون سواسال تولید : 2019زبان‌ : دوبله فارسیمدت زمان : 87 دقیقهخلاصه داستان : دختر یک کارگزار اجرایی هنگ کنگی گم میشود و به نظر میرسد که یک آدم ربایی برای گرفتن خون بها است. اما همچنان که ری برسلین و تیمش عمیق تر وارد قضیه میشوند، متوجه
سلام حقیقتا بعد از سربازی بدنبال کسب تجریه های جدید بودم
حقیقتا زندگی کارمندی هم بد نیست 
هر کاری بدی و خوبی خودش را دارد 
انسان باید از درون بجوشد 
خلاقیت داشته باشد 
این خیلی مهمه
فعلا در حال فرار از زندگی کارمندی بدنبال پیشبرد یک کسب و کار اینترنتی در بستر وب هستم 
و دارم روی آن کار میکنم  انشالله خداوند کمک کند 
 
 
یک روز پسرم مصطفی را که دو ساله بود، به زندان آوردند. یکی از سربازان دوان دوان آمد و گفت: پسر شما را آورده اند. به درِ زندان نگاه انداختم، دیدم یکی از افسران، مصطفی را بغل گرفته و به سوی من می آید.
 
مصطفی را گرفتم و بوسیدم. کودک به علت اینکه مدت طولانی از او دور بودم، مرا نشناخت؛ لذا با چهره ای گرفته و اخم کرده و حیرت زده به من می نگریست! سپس زد زیر گریه. به شدت می گریست، نتوانستم او را آرام کنم. لذا دوباره او را به افسر دادم تا به همسر و بقیه - که
‍ برای اولین بار در کشور صورت پذیرفتاقامتگاه موقت متهمان در سیرجان راه اندازی شد/ متهمان در این  اقامتگاه ها برچسپ  زندانی نمی خورددادستان عمومی و انقلاب شهرستان سیرجان از راه اندازی اقامتگاه موقت متهمان در سیرجان خبر داد و گفت:کاهش جمعیت کیفری زندان ها جزء مهمترین برنامه های کلان قوه قضایه می باشد محسن نیک ورز در تشریح جزئیات این خبر اظهار داشت:در راستای کاهش جمعیت کیفری زندان ها و دستور العمل حفظ کرامت و ارزش های انسانی، ابلاغی از سوی
 
در این زندان، نوشتن یادداشت های روزانه را شروع کردم، اما تا پایان ادامه ندادم؛ چون به حالت خستگی و دلزدگی دچار شدم. در اثر آن، نوشتن را رها کردم. آخرین جمله ای که در این زندان نوشتم این بود: «در اینجا نوشتن را متوقف می کنم، چون چه فایده ای می تواند داشته باشد»؟!
 
امروز که به آن یادداشت ها مراجعه می کنم، از ادامه ندادن آنها تاسف می خورم؛ زیرا برخلاف آنچه گمان می کردم، بی فایده نبوده است.
 
منبع: «خون دلی که لعل شد» (خاطرات حضرت آیت الله العظمی
 
در زمان های گذشته صدور چک بی محل مجازات زندان داشت
و افرادی که اقدام به صدور چک های بی محل می کردند با مجازات زندان روبرو می شدند.
 
ولی در حال حاضر همه روزه چک های بسیاری برگشت می خورند ولی صادر کننده ی آن ها به زندان نمی افتند.
برخلاف برات و سفته چک نشان دهنده ی طلب شخصی به شخص دیگر نمی باشد.
و همین طور بر اساس قانون تجارت نمی توان برای چک محل در نظر گرفت.
 
 
برای استعلام چک صیاد می توانید از اپلیکیشن چک نما استفاده نمایید.
 
در قوانین قبلی
کارگردان: نیما جاویدیتهیه کننده: مجید مطلبینویسنده: نیما جاویدیسال ساخت: ۱۳۹۷محصول کشور: ایرانمدت زمان: ۱۰۰ دقیقهژانر فیلم: اجتماعی
بازیگران: نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار، آتیلا پسیانی، ستاره پسیانی، امیر کیوان معصومی، حبیب رضایی و …
خلاصه داستان: سال ۱۳۴۶، یک زندان قدیمی در تهران به دلیل مجاورت با فرودگاهِ در حال توسعه شهر در حال تخلیه است. سرگرد نعمت جاهد، رئیس زندان، به همراه مأمورانش در حال انتقال زندانیان به زندان جدید هستند
خدمتتون عارضم که
کل خوابگاه فرار کردن بقیشونم شب یا فردا فلنگ و میبندن و میرن شهراشون تا از شر کرونا محفوظ باشن..
منم خیلی شیک پاشدم رفتم پیش استاد تا ما هم بتونیم فرار کنیم وعاقبت موندگار شدم اینجا:/
خلاصه که فوق العاده جو بدیه ..تو مکان های عمومی مث اینجا که چند برابر..
بدترش اینکه تنهای تنها باید تو این بلوک بمونم

به دل داری های شما  شدیدا نیازمندیم
جدی میگم!
نمیریم یوقت☹
دانشگاه های شما چه خبره؟
وقتی اون‌قدر ناراحت و عصبانی هستی، که به ترک دیوار هم می‌خندی. وقتی که از خودت متنفری و برای فراموشی، غرق خندیدن میشی. وقتی دیگه از خندیدن هم، بدت میاد...
+ من همین بلا رو سر خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و راه‌رفتنی‌ها و گپ زدن‌ها و موسیقی‌ها آوردم و الان، هیچ باده‌ای ندارم که خودم رو از خودم دور کنه. این‌جاست که درگیری شروع می‌شه. و این‌جاست که یا می‌میری، یا قوی‌تر میشی؛ از پس هزار فرار.
این منم. قوی نیستم. دو روز تموم نمیتونم از جام بکنم و زندگی کنم. می مونم توی تخت و تلاش می کنم واقعیتو بذارم یه جای دوری توی مغزم و درو روش ببندم. 
به اندازه کافی قوی نیستم. برای دیدن و شنیدن این چیزا قوی نیستم. برای موندن و مبارزه کردن قوی نیستم. فکر می کردم که فرار نمی کنم و الان تنها چیزی که میخوام راه فراره. اما نگران اینم که برای فرار کردن هم به اندازه کافی قوی نباشم. 
 
 
 
در حال فرار کردن بود،فرار از ساختمان متروکه و مرموزی به اسم مدرسه شبانه روزی.از آن جا،نفرت زیادی داشت و وقتی داخل مدرسه بود،نفس کشیدنش برایش سخت می شد.معلم هایشان را مثل جادوگرانی مشکوک و عجیب و غریب می دانست،با چین و چروک های روی صورت معلم ها،چهره خوفناکی به وجود می آورد.
مدیر مدرسه،آن را غول مخوف می دانست،انگار این غول وحشت میخواد همه دانش  آموزان این مدرسه،مخصوصا آن دخترک را به عنوان غذا،میل کند!
فضای قدیمی و هولناک،دلش را میگرفت و نمیت
رفتی استودیو و اولین بارته که یه میز با اونهمه دکمه میبینی
میره پشت اتاق شیشه ای و سازشو دست میگیره و بهت میگه بذار در باز بمونه
میذاری باز بمونه
مشغول کاراشه و بهت میگه لطفا اون دکمه سبزه رو بزن
بر میگردی پشت سرتو نگاه میکنی و دوتا میز پر دکمه میبینی و رو جفتشون دنبال یه دکمه ی سبز میگردی که اتفاقا رو جفتشونم هست
با استیصال برمیگردی سمتشو بهش نگاه میکنی
میفهمه
به میز سمت راست اشاره میکنه
تو هم دکمه سبزه ی رو میز راستو میزنی
کلافه میشه
از اتاق
یکی از کارمندای معمولی زندان، وقتی برادرم رو می‌بینه می‌شینه پای صحبتش و وقتی می فهمه از اونا نیست میگه یه شماره بده تا من به خانواده‌ات اطلاع بدم اینجایی.
ساعت حدوداً یک نیمه شب بود که با موبایل خودش زنگ زد (با اینکه ممکن بود براش دردسر بشه) و گفت پسرتون اینجا توی زندانه و صبح ساعت هشت بیاید اینجا تا بهتون بگم چیکار کنید.
صبح شیفتش تموم شد...اومد بیرون و راهنمایی‌مون کرد.
بعد از ظهر با این که شیفتش نبود زنگ زده بود زندان و با همکاراش هماهنگ ک
هویت پارت دوم
طالع این هفته ام به این شکل شروع شده....هفته را با کم انرژی و بی  انگیزگی عمیقی شروع میکنی یه قسمت از این حال بر میکرده به سوالهای فلسفی ای که این چند وقت اخیر در ذهنت میچرخه ولی با رفتن پولتون به بخش هویت طالعت  این سردرگمی وبی جوابی پیچیده ترهم میشه این ماجرا انرژی زیادی میتونه ازت بگیره در حدی که هیچ بعید نیست به تعهداتی که داری نرسی وکارها را پشت گوش بندازی دلت یه کرختی وتنبلی عمیق میخاد اما ذهنت متوجه که هرچه بیشتر دراین حالت
که آدمایِ دنیایِ تویِ آیینه‌ها، نام نجات‌دهنده‌شونو از کی می‌پرسن؟ که نجات دهنده، مرده است؟ که ما تویِ کدوم آیینه زندگی می‌کنیم که هنوز که هنوزه نتونستیم خودمونو نجات بدیم؟ که بعدش چی می‌شه؟ کی می‌دونه کِی قراره بشکنه این آیینه‌ای که ما توشیم؟ چشم بستیم رویِ آینده. که اونقدر آیینه اینجاست که دیگه نمی‌دونم تصویرِ تویِ کدوم آیینه منم و کجایِ این همه سوالم. که ”من در شب‌ها و روزهای شما زندانی بودم و دَری می‌جستم به شب‌ها و روزهایِ بزر
از آنجایی که واژه ی "ترسناکترین" از واژگان تفصیلی به شمار می رود و در واژگان تفصیلی هیچ قطعیتی وجود ندارد و در این دسته موارد ممکن است از دیدگاه برخی افراد ترسناکترین تعریفی متفاوت از سایرین داشته باشند، لذا صرفاً ترسناکترین اتاق فرارهای جهان تعریفیست از دیدگاه اکثریت که آنها را ترسناکترین اتاق فرار دانسته اند، این بدان معناست که ممکن است برخی از اتفاقی خاص در اتاق فرار به شدت وحشت کنند و برخی دیگر به هیچ عنوان از این اتفاق هیجان زده هم نشو
آرمان قاتل غزاله در آستانه اعدام قرار دارد. بسیاری از هنرمندان و چهره ها در صفحات اینستاگرام خود با انتشار عکس و متنی از خانواده غزاله خواسته اند تا آرمان را بخشیده و مانع اعدام وی شوند. آرمان، جوان متهم به قصاص در زندان رجایی‌شهر در دانشگاه سراسری قبول شد. این خبری بود که از سوی مسئولان اداره کل زندان‌های استان تهران رسانه‌ای شد. اما آرمان کیست و چرا غزاله را به قتل رسانده است؟
ادامه مطلب
دانلود فیلم ایرانی سرخ پوست
Download Film Irani Sorkhpust
با تمام کیفیت ها ۴۸۰, ۷۲۰ , ۱۰۸۰ و لینک مستقیم از نایس موزیکا
پخش آنلاین + لینک پرسرعت فیلم سرخ پوست
ژانر فیلم : درام ، معمایی ، عاشقانه
زبان فیلم : فارسی
سال انتشار : 1398
محصول کشور : ایران
کارگردان : نیما جاویدی
کیفیت : BLURAY / 4K / 1080p / 720p / 480p
بازیگران : نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار، آتیلا پسیانی، ستاره پسیانی، امیر کیوان معصومی، حبیب رضایی، مانی حقیقی، اسماعیل پوررضا، محمدرسول صفوی، یدالله شادما
دانلود فیلم ایرانی سرخ پوست
Download Film Irani Sorkhpust
با تمام کیفیت ها ۴۸۰, ۷۲۰ , ۱۰۸۰ و لینک مستقیم از نایس موزیکا
پخش آنلاین + لینک پرسرعت فیلم سرخ پوست
ژانر فیلم : درام ، معمایی ، عاشقانه
زبان فیلم : فارسی
سال انتشار : 1398
محصول کشور : ایران
کارگردان : نیما جاویدی
کیفیت : BLURAY / 4K / 1080p / 720p / 480p
بازیگران : نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار، آتیلا پسیانی، ستاره پسیانی، امیر کیوان معصومی، حبیب رضایی، مانی حقیقی، اسماعیل پوررضا، محمدرسول صفوی، یدالله شادما

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها